آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

آنیتا بهار زندگیمون

یلدای 93

  شب یلدا همیشه جاودانی است زمستان را بهار زندگانی است شب یلدا شب فر و کیان است نشان از سنت ایرانیان است   دختر گلم امسال دومین شب یلدایی بود که تو در کنار ما بودی و خدارو بخاطر داشتن تو شکر میکنیم.امسال شب یلدا خونه مامانی و بابایی بودیم و همه دور هم بودیم و خیلی خوش گذشت ولی همه یک بغضی تو گلوشون بود بخاطر اینکه این روزها آخر صفر و روزهای عزیزی هستش. چندتا عکس از آنیتا و هانا که عمه فاطمه و بابا امیر گرفتن با تلاش فراوان چون این دوتا وروجک یه جا بند نمیشدن و همش تکون میخوردن     تو این...
30 آذر 1393

واکسن 18 ماهگی

29 آبان باید میبردیمت واسه قد و وزن و واکسن 18 ماهگی ولی چون مریض شده بودی و آنتی بیوتیک میخوردی نشد که سر وقت واکسنتو بزنیم.دیروز (6 آذر ) که میخواستیم ببریمت که واکسن بزنیم من کلی استرس داشتم آخه این دفعه بزرگتر شده بودی و من دلم نمیومد که درد بکشی ولی خوب این واکسن برای سلامتیت خوبه طبق روال بابا تورو برد تو اتاق و خلاصه واکسنتو زدیم و اون لحظه خیلی گریه کردی الهی من فدات بشم.خدارو شکر قد و وزنت هم خوب بود. واکسنتو که زدیم تو راه برگشت به خونه تو ماشین خوابت برد آخه استامینوفن هم خورده بودی این هم عکست بعد واکسن.الهی همیشه آروم و راحت بخوابی عشقم و مریض نشی     اینم عکس دخترم که همین امروز (7آذر ) ازش گر...
8 آذر 1393

مدتی که نبودیم

سلام به عزیز دلم ، عمرم و تمام زندگیم و همچنین همه دوستای خوبم باز هم بابت تاخیرم از همه دوستان و از دختر گلم معذرت خواهی میکنم گلم خیلی دوستت دارم ببخشید که خیلی تاخیر داشتم تقریبا حدود 2ماهه که واست ننوشتم آخه ماشاالله تو بزرگتر شدی و من باید بیشتر وقتمو با تو بگذرونم تازگی ها هم که مریض شدی حدود 20 روز فقطدارو خوردی الهی قربونت بشم.حتی ناهار و شام رو هم به زور درست میکنم آخه تو میگی که با من بازی کن وقتی میخوام ناهار درست کنم واست برنامه کودک میذارم که باز هم میگی که تو هم باید بشینی و با هم نگاه کنیم فقط بعضی وقتها یکم بهم مهلت میدی که درست کنم حالا ببین با این وضع من چطور تند تند بیام و بنویسم وقتی هم که تو میخوابی منم یا به کارهای خ...
7 آذر 1393
1